باوجود ترافیک سنگین در خیابانها خودش را به سازمان میرساند و همانجا خبر شهادت مصطفی را میشنود. آنجا متوجه میشود همان خیابانی که از آن عبور نکرده و تغییر مسیر داده، خیابانی بوده که مصطفی را ترور کردهاند.
احسان خانهآباد، نخبه مشهدی و متخصص سابق سازمان انرژی اتمی است که بین سالهای ۸۹ تا ۹۳ در قسمتهای مختلف سازمان انرژی اتمی به فعالیت پرداخته و عضو سابق مرکز این سازمان بوده است. با او به بهانه سالگرد شهادت شهید احمدی روشن و شهید مسعود علی محمدی، درباره علت پافشاری کشورهای مختلف دنیا بر انرژی هستهای و مواجهه امروز ما با آن گفتوگو کردهایم که حاصل آن را در ادامه میخوانید.
آقای خانهآباد! چرا انرژی هستهای این قدر برای کشورهای مختلف دنیا اهمیت دارد؟
انرژی، در کل جهان یک موضوع راهبردی است، فرقی هم ندارد انرژی فسیلی یا خورشیدی، تجدیدپذیر یا تجدیدناپذیر؛ هر کدام که باشد، میبینیم آنقدر مؤثر بوده که بیش از ۱۰۰ سال است کشورهایی مانند انگلیس، آمریکا و بقیه کشورهای استعمارگر را در جنگ و نزاع داخلی با خودشان و نزاع و درگیری دائمی با مردم منطقه و خاورمیانه واداشته تا آنها را به کنترل خودشان در بیاورند و همیشه حاکم باشند. کشورهای استعمارگر بهویژه آمریکا در این سده اخیر و بیش از ۱۰۰ سال گذشته بر منابع انرژی و راههای انتقال آن در جهان احاطه داشتهاند. اگر امروز آمریکا قلدری میکند چون نخست خودش منابع انرژی دارد، دوم بر منابع انرژی سرشار کل دنیا و راههای انتقال آن که مهمترین مناطق آن در خاورمیانه است، احاطه و کنترل دارد.
آمریکا بر اساس همین هژمونی ناشی از تمدن انرژیمحور که برای خود ایجاد کرده، همیشه مانع این شده که مثلاً گاز و انرژی روسیه به آلمان برسد و این دو به هم پیوند بخورند. همچنین انرژی ژاپن، چین و کره جنوبی را نیز تحت کنترل خود درآورده است. انرژی از این لحاظ برای قدرتمند شدن بسیار مهم است.
ما در عصر جدید وارد عرصهای میشویم که انرژی فسیلی رو به پایان و جایگاه آن رفته رفته رو به افول است. متخصصان و دانشمندان، عصر آینده را عصر اقتصاد هیدروژنی نامگذاری کردهاند. عصری که هیدروژن بهعنوان یک حامل سوخت، جایگزین حاملهای سوخت سازنده انرژی فسیلی میشود. یکی از مهمترین راههای تهیه هیدروژن غیرفسیلی، انرژی هستهای است. یعنی ما با داشتن راکتورهای نسل چهار به بالا میتوانیم آب را تجزیه و هیدروژن آب را جداسازی کنیم، بدون آنکه با استفاده از حرارت و برای گرم کردن آن نیازمند انرژی فسیلی باشیم.
زمانی را که متخصصان برای ورود جهان به اقتصاد هیدروژنی در نظر گرفتهاند، سال ۲۰۴۰ است. نشانههای اجرایی آن را هم امروز در کشورهایی مانند ژاپن، آمریکا، کانادا، آلمان یا کره جنوبی میبینید که پمپهای هیدروژنی مانند پمپ بنزین برای خودروهای هیدروژنی در دنیا تولید میکنند. شما در نظر بگیرید ما با نداشتن انرژی هستهای در چند سال آینده، وقتی مسیر انرژی و ساختار آن عوض میشود، چگونه از کشوری که دارنده منابع انرژی جهانی است به کشوری که وابسته به انرژی هایتک(HighTech) است، تبدیل میشویم. آن وقت از استقلال ما چه باقی خواهد ماند؟ در برجام طبق بعضی از مفاد آن، ۱۵ سال تحریم برای ما در نظر گرفتهاند تا مانع دستیابی ما به انرژی هیدروژنی شوند. اگر دقت کنید ۱۵ سال تحریم از سال ۲۰۱۵ (سال امضای برجام) میشود همان ۲۰۳۰ که پایان دوران استفاده از انرژی فسیلی و آغاز تمدن هیدروژنی است. در آن سال ایران بدون سوخت هیدروژنی کشوری عقب مانده در این حوزه میشود. ما در ۲۰۳۰ با شرایطی روبهرو میشویم که ساختارهای انرژی کشورهای پیشرفته همه شکل گرفته و امکان بازی با ساختارهای جدید ممکن نخواهد بود و یا حداقل هزینه بسیار سنگینی خواهیم داد. آن موقع کل کشورهای دنیا ما را به بهانه اینکه ایران بهخاطر استفاده از انرژیهای فسیلی آلودهترین کشور جهان است و نباید از انرژی فسیلی استفاده کند، تحریم خواهند کرد و اینگونه ما را زیر فشار قرار میدهند. این مطلب بهانهای میشود که با عنوان مقابله با آلودگی ناشی از سوختهای فسیلی در ایران، از هر اقدامی از جمله حمله نظامی ابایی نداشته باشند. بهعلاوه چون زیرساختهای دنیا بر اساس هیدروژن شکل گرفته دیگر مثلاً در حوزه هوایی به هواپیماهای ما به دلیل ایجاد آلودگی، اجازه پرواز نمیدهند. متأسفانه ما در برجام خودمان را با محدودیت روبهرو کردهایم.
بسیاری از کارشناسان معتقدند توان بازفراوری هستهای نیز در ژئوپلتیک قدرت بسیار تأثیرگذار است؛ نظر شما در این خصوص چیست؟
بله. برجام ما را در اینکه توان بازفراوری هستهای داشته باشیم هم محدود کرده است. این در حالی است که بر اساس بسیاری از تحقیقات بینالمللی و داخلی، منابع انرژی هستهای ما، تنها برای ۷۰ تا ۱۰۰ سال آینده کافی است. یعنی ما درنهایت تا ۷۰ سال دیگر میتوانیم انرژی هستهای داشته باشیم، در حالیکه اگر اقدام به بازفراوری کنیم این مدت میتواند تا ۱۰ برابر افزایش پیدا کند. بسیاری از محدودیتهای دیگری که وضع میکنند بر همین مبناست که ما را در مسیر دستیابی به انرژی های هیدروژنی محدود و از این طریق وابسته و ناتوان کنند. از این نظر، انرژیهای هستهای در عرصه نبرد انرژی در جهان و تعیین ژئوپلتیک قدرت، بسیار مهم و حیاتی خواهد بود. ضمن اینکه انرژی هستهای بهواسطه سطح بالای تکنیکال و فناوری که دارد سبب پیشبرندگی در سایر صنایع هایتک(HighTech) و صنایع میاندستی ما هم خواهد بود.
بهعنوان مثال راکتور تحقیقاتی ۴۰ مگاواتی اراک که متأسفانه با ۸۶ درصد پیشرفت فیزیکی در موسم افتتاح، از بین بردیم و روی آن بتن ریختیم، قابلیت ایجاد یک بیمارستان هستهای نه برای مردم ایران، بلکه برای خاورمیانه را فراهم میکرد و وابستگی کشور را در این عرصه به کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا قطع میکرد. حالا این ما هستیم و انتظار اینکه غربیها به ما راکتور جدید خواهند داد یا خیر؟ که قطعاً نخواهند داد! در این حالت دوباره باید به اول راه برگردیم و اگر بتوانیم جهادی هم فعالیت کنیم چهار پنج سال زمان میبرد تا به راهاندازی یک راکتور جدید بومی دست پیدا کنیم. یعنی با ۱۵ سال تلاش قبلی درمجموع باید ۳۰ سال زمان صرف کنیم برای افتتاح یک راکتور با هزینههای گزافی که از جیب مردم پرداخت شده است!
سازمان انرژی اتمی در این میان چه نقشی ایفا میکند؟ تنها مجری سیاستهای بالادستی است یا میتواند رأساً سیاستگذاری کند؟
سازمان انرژی اتمی ایران امروز باید یک خانه تکانی اساسی داشته باشد. تقریباً هیچ کدام از شهدای هستهای ما کارمند رسمی این سازمان نبودند. شهید احمدی روشن در سازمان قراردادی بود و آنجا تا لبه اخراج هم رفت که البته بعدها اینکار را کردند و ما را هم بیرون انداختند! ایشان دو سه ماه میز نداشت که در مجموعه بنشیند، یعنی در حد یک کارمند ساده هم امکانات در اختیار ایشان نگذاشتند. با این نخبگان این کار را کردند. شهید شهریاری و همکارانشان هم اعضای هیئت علمی دانشگاه دیگری بودند و پروژهای با سازمان کار میکردند. هیچ کدام از شهدایی که در سازمان بودند، کسانی نبودند که استخدام رسمی سازمان باشند.
با شهادت امثال شهید احمدی روشن حرکت هستهای کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
نمیشود کتمان کرد که شهادت شهید احمدی روشن صنعت هستهای ما را کند کرد، اما آنها دیدند که پس از شهادت ایشان صنعت هنوز روی پای خودش ایستاده است. درست است که رشد و توسعهاش با شهید کردن این دوستان و با امثال برجام و... کند شد، اما پابرجا و روبه رشد بود؛ بنابراین رو به خرابکاری صنعتی آوردند. باز یک عده فرهیخته دیگر را از وزارت علوم آوردند که جلو این خرابکاریها را بگیرند و آخرین ترور هم شهید فخریزاده بود که با خرابکاریهای صنعتی اینچنینی مقابله میکرد. اینها چون میخواهند به هر نحوی این صنعت هستهای را از بین ببرند، عناصر کلیدی را که این صنعت را حفظ میکنند یکی یکی میزنند.
در میان کسانی که منجر به پیشرفت صنعت هستهای ایران شدند هم که نگاه میکنید همه عناصر انقلابی هستند و غیرانقلابی در این بین نمیبینید. اما متأسفانه ساختارها به گونهای است که تفکر انقلابی مانند سایر عرصهها باید بجنگد تا بتواند به نحوی خودش را ثابت و کاری انجام دهد.
به صورت کلی هرکجا تفکر انقلابی بوده پیشرفت و موفقیت هم بوده است و هر کجا تفکر لیبرال حاکم شده، شکست و پسرفت داشتهایم.
نظر شما